loading...
I cried the rain
ĦÂИĪЄĦ بازدید : 7 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

کاشکی سرنوشت ما اول مرگ بود وبعد زندگی...

شاید اینطوری قدر لحظه های باهم

بودن را بهتر درک میکردیم...!!!

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 8 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

 

گاهی ... فقط گاهی ... دلم می خواهد خودم را فراموش کنم ...

به جایی دور بروم ...

جایی که مرا نشناسند ... جایی که کسی را نشناسم ...

فریاد خفته در گلویم را آزاد کنم و بگویم ...

من بریدم دنیا

اینقدر نقش قلمت را به دل من نزن ...

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 8 دوشنبه 22 مهر 1392 نظرات (0)

کافی است جای زخمت را بلد باشند.....

از اعلا ترین نمک برایت مرحم میسازند

همان کسانی که از جان برایشان مایه میذاشتی!!!

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 9 دوشنبه 22 مهر 1392 نظرات (0)

خدایا


دستم را بشکن ، پایم را خرد کن !!! تک تک استخوانهایم را ریز ریز کن …


اما قلبم را نشکن و مگذار حس نداشتنت وجودم را بشکند …

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 8 دوشنبه 22 مهر 1392 نظرات (3)

بـــچـــه کـــه بــــاشــــی

از نــــقـــاشــــی هـــایــــت هـــــم مـــــی تـــوانــنـــد

بـــه روحــــیـــات و درونـــیـــاتـــت پــــی بـــبـــرنــــد

بـــزرگــــ کــــه مــــی شــــوی امــــا

از حــــرفــــهـــایــــت هـــم نــمــی فـــهـــمـــنـــد

تـــوی دلــت چـــه خـــبـــر اســـت....       

ساکار

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 8 دوشنبه 22 مهر 1392 نظرات (0)

مادر بزرگ قصه میگفت

اشکهایش را پشت عینک سفیدش پنهان میکرد

ما با قصه هایش شاد میشدیم و میخوابیدیم

مادر بزرگ میگفت

یکی‌ بود یکی نبود

 معنیش را نمی‌دانستم

و با این جمله شاد میشدم

چون انتظار قصه آن شب سر میرسید

ولی‌ صدای مادر بزرگ با این جمله میلرزید

چون میدانست روزی من برای دیگری این جمله را خواهم گفت و صدایم خواهد لرزید

صدای او برای لرزش صدای من می‌لرزید

نه برای فردای خودش

صدایش می‌لرزید برای من که کودک بودم

و گذر زمان مرا چون او پیر میکرد

ولی حال من احساس صدایش را درک می‌کنم

و وجودم را پر از یکی‌ بود یکی‌ نبود می‌کنم

تا خاطرات عینک سفید با اشکهای سفید را دریابم

و زندگی‌ را آنچنان که او میگفت دوست بدارم

و با زندگی‌ زندگی‌ کنم

و غرور جوانی را کنار بگذارم

و منتظر لرزش صدای خود برای دیگری باشم

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 7 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم ؛


الفبای زندگی را ..


میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند .


دلم میخواهد اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان


هر چه میخواهید بکشید


این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو !

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 8 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

دلم هوای دیروز را کرده ،


هوای روزهای کودکی را ..


دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم


آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد !

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 10 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

دل من همانند اتوبوس های شهر شده !
غصه ها سوار میشوند فشرده به روی هم و من راننده ام که فریاد میزنم
دیگر سوار نشوید !!! جا نیست …

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 7 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)


اینجا زمین است...رسم  آدمهایش عجیب است

 


اینجا گم که میشوی به جای اینکه دنبالت بگردند ...فراموشت میکندد

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 6 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

دلم گرفته نازنینم به اندازه غربت چشمانت دلم گرفته مهربانم به اندازه دوستت دارم گفتن های تو من


در انتظار دیدنت هر شب می میرم به امید فردایی که خورشید نگاهت به من جان تازه اي دهد نازنینم

 

دریا باش که من در کویر می میرم

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 6 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

کهنه فروش توکوچمون داد می زد کهنه می خریم

وسایل شکسته وخراب می خریم

بی اختیارفریاد زدم قلب شکسته ام می خری ؟

گفت:که اگرارزشی داشت کسی اونو نمی شکست

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 5 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

 

. می نویسم که چگونه در تنهایم

به اشک های همیشه

همراهم به این لشگر زلال و زیباکه از ضمیری پاک متولد می شوند

تا یاوران لحظات و تنهایی من باشند

پناه می برم ای عشق ،

ای منجی جاودانه ،

ای همیشه ماندگار با من بمان برای همیشه

دوستت دارم

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 6 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

 

ایــن روزهـــا


همــه بــه مــن دلـتــنـــگــی هــدیــه مـی دهنــد


لطفـــا آتــش بــس اعــلام کــنید!


بــه خـــدا تمــــامـ شــد

 

دلـــــــــــم...!



ĦÂИĪЄĦ بازدید : 5 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)
0qavy7mhcjsnn3ygbw14.jpg

هروقت دلت گرفت هر وقت آسمون مثل همیشه برات آبی نبود

هروقت احساس کردی زیربارمشکلات

خورد میشی هروقت حس کردی دیگه

به دردهیچ کاری نمی خوری هروقت

حس کردی که خیلی بی مصرف وپوچی

هروقت حس کردی خیلی تنهاشدی...

به اون بالا نگاه کن .

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 5 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

 

اگه یه روزبغض گلو تو فشرد

خبرم کن

بهت قول نمی دم که باهات بخندم

ولی میتونم باهات گریه کنم

اگه یه روز خواستی دربری حتما

خبرم کن قول نمی دم که ازت بخوام وایستی

اما می تونم باهات بدوم

اما اگر یه روزسراغمو گرفتی و خبری نشد

سریع به دیدنم بیا

احتمالا بهت احتیاج دارم .

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 5 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

لحظاتی زیر باران (20 عکس)

وقتی که تنهائیم دنبال یک دوست می گردید

وقتی پیداش کردیم

دنبال عیب هایش می گردیم

وقتی از دستش دادیم

دنبال خاطره هاش می گردیم

و باز هم تنهائیم .

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 4 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

اگر غرور نبود؛


چشمهايمان به جاي لبهايمان سخن نميگفتند؛


و ما کلام محبت را در ميان نگاه‌هاي گه
گاهمان،


جستجو نمي کرديم..

 


ĦÂИĪЄĦ بازدید : 6 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد


چون در هر بهار برایت گل می فرستد


و هرروز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند.


به یاد داشته باش که پروردگار عالم با این که می تواند در هر جائی از دنیا باشد


قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگوئی گوش می کند

 

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 4 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

گاهی دلم آنقدر از مردم میگیرد که میخواهم تا سقف آسمان پرواز کنم و رویش دراز بکشم 

آرام و آسوده

مثل ماهی حوضمان که چند روزیست روی آب دراز کشیده است

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 3 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)


همونایی که خنده هاشون گوش فلک رو کر میکنه همونایی هستن که صدای گریه

 

های آرومشونو حتی بالشتشون نمی شنوه...!!!

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 4 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)
کم کم یاد خواهم گرفت !

با آدمها ........

همانگونه باشم ، که هستند ... !

همانقدر ...

خـــوب ....

گـــــــرم .....

مهـــــربان .....

و گاهی همانقدر ...

بـــد .....

ســــرد ...

تلـــــــــخ

 

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 3 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)
دلت که شکست، سرت را بالا بگیری

تلافی نکن، فریاد نزن، شرمگین نباش ؛

 
حواست باشد
 
دلِ شکسته، گوشه‌هایش تیز است ؛

صبور باش و ساکت ؛

بغضت را پنهان کن، رنجت را پنهان‌ تر ؛

گاهی بازی زندگی اینگونه است ؛

بازنده فقط کسی است که بازی نکند …

15

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 5 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

*خدایـــــــــــــا*؛

 

بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم؛

بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم؛

بابت لحظات شادی که به یادت نبودم؛

بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم؛

بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم؛

مرا ببخش …

 
 

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 4 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

ساده می گیرم


ساده می گذرم


بلند می خندم و با هر سازی میرقصم


نه اینکه دل خوشم!


نه اینکه شادم و از هفت دولت آزاد!


مدتی طولانی شکســــتم، زمین خوردم،


سخــــتی دیدم، گــــریه کردم و حالا.......!!!


برای " زنده ماندن" خودم را به "کوچه ی علی چپ" زده ام......!!!


روحم بزرگ نیــــست! دردم عمیــق است


می خندم که جای زخــم ها را کسی نبیند.......!!

 

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 5 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)
دریا

دلش که بگیرد

سر می گذارد بر سینه ی ساحل

ابر

سر می گذارد بر شانه ی کوه

چشمه

سر می گذارد بر دامن دشت

اما من

وقتی تو نیستی

سر می گذارم

در دست های شعر

و با دلتنگی هایم 

قطره قطره

کلمه می شوم.

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 5 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

عکس های غمگین از لحظات تنهایی

این روزها که که می گذرد احساس میکنم که کسی در باد فریاد میزند 

احساس میکنم که کسی از عمق جاده های دور ... یک آشنای قدیمی ..

مرا صدا میزند .........

امروز و دیروز نداره ... احساست بد و خوب مکمل هم اند .. باید باشن 

دیروز خوب .. امروز خنثی .. دیروز بد .. فردا عالی 

یاد گرفتم نظاره گر احساساتم باشم .. اینجوری بهتره

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 4 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

آسمان را بنگر كه هنوز بعد صد ها شب و روز


مثل آن روز نخست


گرم و آبي پر از مهر به ما مي خندد


يا زميني را كه دلش از سردي شب هاي خزان


نه شكست و نه گرفت


بلكه از عاطفه لبريز شد و


نفسي از سر اميد كشيد


و در آغاز بهار دشتي از ياس سپيد زير پاهامان ريخت


تا بگويد كه هنوز پر از امنيت و احساس خداست


Click here to enlarge

ĦÂИĪЄĦ بازدید : 3 چهارشنبه 10 مهر 1392 نظرات (0)

گروه اینترنتی ایران سان

تنهايي را دوست دارم زيرا دروغي در آن نيست...

 


تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست...

 


تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست...

 


تنهايي را دوست دارم زيرا تجربه کردم..

 


تنهايي را دوست دارم زيرا دلهاي شکسته هميشه تنهايند..

تعداد صفحات : 2

درباره ما
درگذرگاه زمان خیمه شب بازی دهر باهمه تلخی و شیرینی خود می گذرد عشق ها می میرند رنگ ها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست ناخورده به جای می مانند...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    سایت مارا چگونه میبینید؟
    وبم درچه
    پیوندهای روزانه
    دوصفر چت
    آمار سایت
  • کل مطالب : 49
  • کل نظرات : 10
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 7
  • بازدید کلی : 1,397